menusearch
mamasen.ir

پیامدهای حاصل از طایفه‌گرایی

جستجو
دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ | ۲۳:۳۷:۹
۱۴۰۲/۹/۲ پنج شنبه
(0)
(0)
پیامدهای حاصل از طایفه‌گرایی
پیامدهای حاصل از طایفه‌گرایی

پدیده کورطایفه گرایی در شهرستانهای ممسنی و رستم و پیامدهای حاصل از آن 🖋️تیموراحمدی

 

در جوامع امروزی احزاب ایفاگر نقشی مهم هستند و شرط اولیه حکومت‌های دموکراتیک، وجود احزاب است. احزاب سیاسی با کارکردهایی از قبیل گسترش مشارکت سیاسی، ایجاد مشروعیت، و جامعه‌پذیری سیاسی، می‌توانند در شکل دهی جامعه مدنی موثر واقع شوند. از سویی جامعه در حال گذار ایران در برهه خاصی از تاریخ خود واقع شده است که نیاز مبرمی به توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متوازن دارد. این در حالی است که موانعی نیز بر سر راه آن مشاهده می‌شود. یکی از این موانع قوم گرایی و طایفه گرایی است که در شهرهای ممسنی و رستم در وقت انتخابات مجلس شورای اسلامی نه تنها در تقابل با احزاب عمل می‌کنند بلکه جایگزین آن‌ها شده‌اند؛

لذا با پذیرش اینکه چنین حالتی نوعی بیماری اجتماعی و چالشی عمده در راه توسعه متوازن و همه جانبه بوده و است تلاش می‌شود آثار مثبت وجود احزاب و آثار منفی و عوارض مخربی را که فرهنگ طایفه ای و عشیره ای در فرهنگ سیاسی انتخابات برجای می‌گذارد مورد بررسی قرار گیرد. بدون تردید برای تسریع توسعه هر منطقه ابتدا شناخت فرهنگ آن منطقه لازم و ضروری است. در حقیقت مهم‌ترین عوامل تعیین کننده فرهنگ یک جامعه شرایط تاریخی، خصوصیات جغرافیایی، ساختار اجتماعی_اقتصادی، آداب و رسوم و سنت‌های آن جامعه هستند. در شهرستانهای ممسنی ورستم با وجود پذیرش فرهنگ سیاسی مدرن هنوز عناصری از فرهنگ سیاسی سنتی حفظ شده و از جمله این عناصر نظام طایفه ای و قوم گرایی است که مشخصاً در لایه های زیرین نهادهای مدنی پنهان شده‌اند.

سیاست مداران و جامعه ‌شناسان، حزب و تشکل‌های مدنی را یکی از نشانه های توسعه می‌دانند وجایگزین مناسبی برای طایفه گرایی معرفی می‌کنند.
*هانتینگتون معتقد است: «هر جامعه ی که بخواهد گام در راه توسعه و پیشرفت بگذارد، ناگزیر از پذیرش احزاب خواهد بود.»*
در جامعه مدنی نیز اهمیت ویژه ای به برابری انسان‌ها داده شده است و برای همه شهروندان جدای از تمایزات قومی و قبیله ای، حقوقی مانند:برابری در فرصت دست‌یابی به مقامات سیاسی و اداری جامعه، برابری در فرصت‌های مانند تحصیلات، شغل مناسب و امکانات رفاهی، تساوی در حقوق و امتیازات قانونی، برابری در حقوق مربوط به مشارکت سیاسی و وظایف آن، برابری در دریافت خدمات رفاهی و عمومی شهری و منطقه ای در نظر گرفته شده است.

با لحاظ موارد فوق اعضای یک جامعه اگر احساس کنند که در دستیابی به حقوق مذکور موقعیتی برابر با یکدیگر دارند هویت ملی انسجام بیشتری می‌یابد، اما اگر گروهی از شهروندان به جهت پیوستگی قومی، طایفه ای و یا به هر دلیل دیگر احساس کنند که به حقوق آن‌ها بی توجهی شده است و از جانب گروه‌ها و قبایل و طوایف دیگر نادیده گرفته می‌شود دیگر انگیزه های لازم را برای مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی از دست خواهند داد، به شهروند درجه دوم سقوط کرده، به حاشیه رانده شده احساس محرومیت کرده و موجب تقویت هویت‌هایی مانند قومگرایی و طایفه گرایی می‌شوند.
احزاب همچنین می‌توانند به منزله ابزاری نهادی،در پر کردن شکاف بین شهرها و روستاها عمل کنند با عرضه آرمان‌هایی که برای کل افراد جامعه ارزش و اهمیت داشته باشد آن‌ها را به دور یک محور گرد آورند.
نهایتا احزاب به دلیل نداشتن محدودیت‌های قومی و قبیله ای برای گزینش افراد توانمند از هر قوم و قبیله و گروه آزادند و می‌توانند افرادی توانا، متخصص، کاردان و شایسته وکارامد را برای تصدی مسئولیت‌ها و نمایندگی مجلس انتخاب کنند و بدین صورت به ارتقای سطح کارامدی سیستم و ساختار مدیریتی جامعه کمک شایانی ‌نمایند. اما در وضعیت ضعف احزاب و تشکل‌های مدنی وبا توجه به غلبه نگرش تاریخی طایفه ای در بعضی از شهرها، این نگرش سنتی در روند انتخابات مجلس تأثیر گذار می‌شود. مسئله اصلی در این بین تبیین آثار سوء ناشی از فرهنگ سیاسی سنتی در اینگونه شهرهای است که در آن دیوارهای قبیله‌ای و طایفه‌ای بلند است و هنوز هم متاسفانه شهرستانهای ما دارای ترکیب قبیله ای و طایفه ای است یا به نحوی که اکثر افراد خود را در بستر سیاسی طایفه‌ تعریف می‌کنند و در این مشارکت عمدتاً حضور افرادی را شاهد هستیم که نه در قالب یک مشارکت مدنی و حزبی بلکه در چهارچوب یک کشمکش طایفه ای سعی در به کرسی نشاندن کاندیداهایی از قبیله و طایفه خود را دارند...
حقیقت این است که بخش عمده تاریخ انتخابات ما را کشمکش‌های طایفه ای تشکیل داده و این وضعیت بر ذهنیت تاریخی و فرهنگ سیاسی ما اثر گذاشته است. استمرار این فرهنگ سیاسی   جهت دهنده رفتار سیاسی افراد بوده و نشان می‌دهد که این وضعیت معمولاً مانع تفکر، و تصمیم گیری درست سیاسی شده به طوری که منافع طایفه و عشیره بر مصلحت جامعه و شهر برتری می‌یابد. همچنین عامل خویشاوندی به عنوان یکی از منابع قدرت، مانعی جدی بر سر راه شایسته سالاری واقع شده و در چنین شرایطی تعصبات مورد اشاره مانع از وفاق اجتماعی و مشارکت‌ های سیاسی سالم می‌شود.
*این وضعیت بیگمان با تمدن و مدرنیته در تناقض است* این عصبیت و برتری‌طلبی طایفه ای جریان فکری و سیاسی را به نام طایفه گرایی ایجاد می‌کند که در جریان بحث انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی، یا گزینش‌ها و عزل و نصب‌های اداری با وضوح بیشتری آشکار می‌شود. بیگمان انتخاب بر اساس چنین تفکر و میزانی راه را برای برگزیدن افراد توانمند و شایسته وبا رویکرد زیر ساخت های توسعه محور دشوار می‌سازد و به‌کارگیری افکار و اندیشه های خلاق را با تنگنا روبرو می‌کند.
*طایفه گرایی به معنای به کار گماردن خویشان و افراد طایفه خود در راس مناصب اجرایی بدون توجه به شایستگی، توانایی و کارامدی است.*
*بنوعی طایفه گرایی با هدف تقسیم پست‌ها و مناصب مختلف به عنوان غنیمت در میان خویشان و اطرافیان خود است.*
*جامعه طایفه گرا، جامعه ای است بی شکل و توده ای، تفاوت چنین جامعه ای با یک جامعه مدنی در آن است که در جامعه توده ای تصمیمات سیاسی افراد بر اساس معیارهای طایفه ای اتخاذ می‌شود در حالی که در جامعه مدرن و پیشرفته، افراد بر اساس منافع دراز مدت و عقلانی و برای پیشرفت و آبادانی کلیه افراد جامعه تصمیم می‌گیرند.*
*در هر حال در نگاه طایفه گرایان هدف از شرکت در انتخابات عبارتند از:قدرت نمایی قومی و طایفه ای، رسیدن به منافع مادی و به دست آوردن مناصب سیاسی و اجتماعی، ترس از به قدرت رسیدن طوایف مقابل و محرومیت از امتیازات مادی و معنوی، بهسازی شهر و محله خود بدون در نظر گرفتن بحث تقسیم عادلانه امکانات و حقوق شهروندی است.* هنگامی که حس تعلق طایفه ای و قوم گرایی قوی باشد این تعهدات در مقابل طایفه ایفا می‌شود؛ لذا هرگاه فردی از طایفه به موقعیت اجتماعی و سیاسی بارزی برسد، پست‌های مدیریتی، نقش‌ها و خدمات و مشاغل متعددی را بدون توجه به اصل شایسته سالاری به اعضای طایفه واگذار می‌کند. با توجه به آنچه گفته شد...! ضعف احزاب و تشکل‌های مدنی، عملکرد ناپخته و وعده های حساب نشده ی برخی کاندیداها برای تقسیم مناصب و مدیریت ‌های مهم شهر در افزایش طایفه گرایی نقش بسزایی دارد. زیرا که مردم یک طایفه عملاً مشاهده می‌کنند در زمان فلان نماینده بستگان او بدون توجه به شایسته سالاری به پست‌های کلیدی منصوب شده‌اند و به طوایف و قبایل دیگر و حتی نخبگان توانمند آن‌ها نیز توجه نشده است

بنابراین بخواهی نخواهی احساس به حاشیه رانده شدن طایفه ای دیگری را رقم می‌زند و بدین وسیله رقابت‌های ویرانگر طایفه ای شدت می‌یابد.
*در این نگاه اگرچه در انتخابات فرد شایسته را می‌شناسیم ولی به صرف اینکه وابستگی طایفه ای به ما ندارد او را انتخاب نمی‌‌کنیم.* از طرفی افرادی که با کمک طایفه به مقاماتی دست می‌یابند پس از پیروزی می‌کوشند تا دست سایر اعضای قوم و خویش را بگیرد تا آن‌ها نیز از مزایای اجتماعی برخوردار شوند. این یعنی انحراف از ارزش‌های شایسته‌سالاری، که آثار منفی، آسیب این وضعیت می‌تواند برای سالهای طولانی جامعه ما را گرفتار و اسیر تبعات ناهنجار خود نماید. همچنانکه عقب ماتدگی حاصل از این پدیده کور درشهرما به وضوح مشهود وملموس ست. متأسفانه در نبود تشکل‌های مدنی این پدیده نادرست حتی به افراد تحصیل کرده سرایت کرده است، آن‌ها به خاطر به دست آوردن منافع شخصی و پست و مقام به کاندید طایفه ای رأی می‌دهند و متأسفانه این وضعیت به موضوع قوم گرایی و طایفه گرایی مشروعیت ‌بخشیده وآن را نهادینه کرده و نخبگان فاقد طایفه را به حاشیه می‌راند.

*به قول «گیدنز» به جایی رسیده‌ایم که رفتار سنتی مان در مقابل رفتار نوین قرار گرفته و نه مدرن هستیم و نه سنتی،*

این تناقضی است که سالیان سال در مناطق شهری ما حاکم است و هر چارسال یکبار انرا به عینه می‌بینیم. اما این بدین معنی نیست که چون افراد شایسته و لایق در فلان طایفه هستند نباید آن‌ها را انتخاب کنیم بلکه مقصود آن است که باید انتخاب ما از روی عقلانیت و شایسته سالاری باشد و اگر فردی واقعاً توانایی و لیاقت اداره اموری را دارد باید با قاطعیت از او حمایت کنیم حتی اگر از قوم و قبیله و طایفه ما نباشد.
باید به این نکته توجه داشته باشیم که بومی گرایی با طایفه گرایی متفاوت است و «بومی گرایی» به معنای استفاده بهینه از پتانسیل انسانی منطقه بدون توجه به اینکه به چه طایفه، گروه و قومی تعلق دارند؛ از این منظر، باید کارکنان و مدیران شایسته، توانمند و متخصص بومی که دلیل زندگی در منطقه بهتر از افراد غیر بومی ویژگی‌های جغرافیایی تاریخی و ظرفیت‌های فرهنگی و اقتصادی محل سکونت خود را می‌شناسند را حفظ نموده و از قدرت و توانایی آنان برای حرکت در مسیر توسعه متوازن استفاده کرد در غیر این صورت بدون توسل به نیروهای بومی توانمند و شایسته امکان تحقق توسعه متوازن وجود ندارد. بنابراین اگر خواهان جامعه پیشرفته و مدرن هستیم، اگر امکانات زیست محیطی خود را خواستاریم، اگر حقوق شهروندی برای ما دارای اهمیت است، اگر همزیستی مسالمت آمیز همگانی برای ما مهم است، اگر خواهان توسعه متوازن و پایدار هستیم، اگر انسان از آن جهت که انسان است برای ما اهمیت دارد، باید رفتارهای اجتماعی و سیاسی ما نیز منطبق با موازین و معیارهای جوامع مدرن باشد. نمی‌توان در یک جامعه مدرن زندگی کرد و خواسته‌ها و مطالبات خود را بر مبنای جامعه ای توسعه یافته و مدنی تعریف نمود اما در بروز رفتارهای اجتماعی به بدوی‌ترین روش‌ها و واپس گرایانه‌ترین شیوه‌ها امثال طایفه گرایی وقومگرایی تمسک جست. پر رنگ‌تر کردن ارزش‌های طایفه در بحث انتخابات و اداره شهر و جامعه بازگشت دوباره به ارزش‌های جوامع سنتی و قرون وسطایی است که جامعه ایران بیش از یک صد سال در تلاش برای گذر از آن است وبا هیچ معیار علمی و انسانی و مذهبی سازگار نبوده و اجحافی بزرگ بر نخبگانی است که دل در گرو توسعه و پیشرفت شهر خود دارند. به هر حال تنها راه مبارزه با پدیده های شومی چون قوم گرایی، و طایفه گرایی تقویت احزاب و تشکل‌های مدنی است...!!