menusearch
mamasen.ir

ممسنی یا مالکی

جستجو
دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ | ۲۳:۲۹:۳۷
۱۴۰۲/۹/۵ یکشنبه
(1)
(0)
ممسنی یا مالکی
ممسنی یا مالکی

ممسنی یا مالکی

شهری که در گذشته های دور تا به حال محیطی بوده که در خود جنگ آوران دلیر ،بزرگمردان و شیرزنان بسیاری را در خود پروریده و تا به حال نام این شهرستان ومردمانش در استان ،کشور وحتی جهان های علمی ،فرهنگی وسیاسی میدرخشیده وخواهد درخشید.
ممسنی که مهد تمدن بوده و از گذشته های دور که شهر لیدوما دراین نقطه قرار داشته تا به حال هیچوقت عقبه ضعیف یا غیر قابل تحملی نداشته که باعث بشه ما از نام بردن این شهر در هر جای ومکانی خودداری کنیم وهرجایی که میرویم باافتخار خود را فرزند این خاک کهن وپرافتخار معرفی میکنیم.

*چند سال یا چند دهه است که این شهر پرافتخار قربانی تفکراتی شده که به انحصار اشخاص منفت طلب درآمده است*

*این شهرودیاری که از گذشته دور تا به حال از آن نام میبریم تنها مشکلی که دارد این هست که افراد ناکارآمد و سودجو جای افراد متفکر و شایسته را گرفته اند وشایسته سالاری واصلح گزینی را از بین برده اند*

*اگر بخواهیم همچون گذشته تا به حال همینطور به تمام این مشکلات دامن بزنیم ورها نشویم قطعا آینده ای درخشان وزیبا دیده نمیشود، در شهر من آدمها به نرخ خریداری میشوند و به پاس منافع شخصی تمام منافعات عمومی را نادیده میگیرند که همین مشکلات باعث عقب ماندگی این دیار گردیده*


زمانی که تفکرات این چنینی را در نظر میگیریم به یاد همان *تفکرات پوسیده* میفتیم که گاها همین تفکرات باعث از بین رفتن آینده فرزندان ما میشود، در شهری که ده ها یا صدها پزشک، قاضی و نخبگان را دارا هستیم شاهد حضور یک

*نخبه در جایگاهای مدیریتی اداره های همین شهرستان نیستیم*

*شهری که از فرهنگ وتمدن نام برده میشود حتی ذره ای به نخبگان و اساتیدش اهمیتی داده نمیشود*

*اگر نماینده ای به پاس تلاش های طایفه گرایی ومنافع شخصی انتخاب شود و رای حداکثری را کسب کند مجبور به اطاعت از لیدرهای خود میشود ودر انتها شاهد مشکلاتی میباشیم که روح وجان ما را عذاب میدهد‌*

*شهری که مدیر یک اداره ...بامدرک کارشناسی حسابداری قرار میگیرد کارمندش با مدرک دکترای مدیریت حتی حق یک اظهار نظر ساده را ندارد*

*ما بجایی رسیده ایم که حتی خود یااقوام خود را مالک نمایندگی این شهر میدانیم در حالی که نخبگان وشتایستگان را نادیده میگیریم و به نوبت هر چهارسال باید نمایندگی در انحصار طوایفی باشد که رای و قدرت بیشتری در هردوشهرستان دارند زمانی که ما یک متخصص ،صنعت کار، صاحب تجربه، تحصیل کرده را نادیده میگیریم و منافعات شخصی وطایفه گرایی را در نظر میگیریم وبه یک فرد که به هیچ عنوان در مجلس هیچ کاربردی ندارد را در مسند قدرت قرار میدهیم نتیجه اش ناکارآمدی و ضعیف بودن در مسائل اشتغالزایی و کمبود صنایع تبدیلی ،صنعتی وعدم توسعه است*

تا صحبت از عملکرد نماینده میشود میگوییم نماینده کار شخصی نباید انجام دهد، پس اگر نماینده بعنوان وکیل عمومی این مردم برایشان در جهت دستاورد شغل های دولتی یا مناسبات دیگر تلاش نکند چه کسی دست نخبگان این شهر را خواهد گرفت؟

تا زمانی که در شهر ما هیچ شغل و جایگاهی وجود نداشته باشد پس تکلیف تحصیل کردگان این شهرستان چه میشود؟

آیا نماینده وظیفه اش خدمت به مردم ناست؟

*زمانی که کارنامه نمایندگان ادوار یافعلی را مورد بررسی قرار میدهیم عملکردهایی همچون آسفالت کردن خیابان ها و کوچه های روستاهارا بعنوان یک دستاورد بزرگ میبینیم مگر دولت به همین نماینده آسفالت وقیر رایگان ارائه نمیدهد؟پس دیگر چرا بر سر مردم منت میگذاریم؟*

آیا نماینده ای که حقوق ثابت وبا ده ها مزایا دریافت میکند وظیفه اش پیگیری همچنین مواردی نیست، که تا صحبت از عملکرد نماینده میشود بعنوان لیدر نماینده مورد نظر بر سر همین مردم رنج دیده که اعتماد کرده اند ورای داده اند *منت* میگذاریم؟

*تا کی باید مردم منت نماینده ای را بکشند که وظیفه اش در قبال اعتماد ورای همین مردم خدمت کردن به آنهاست و باید جوابگو باشد که نیست؟*

*تازمانی که ما نخبگانمان را نادیده بگیریم وبه آنها اهمیت داده نشود قطعا به هیچ وجه حاضر به برگشتن در این محیط ناسالم وناکارآمد نمیشوند*

*عمریست که سیاست مردان ما نخبگان این شهر را نادیده گرفته اند و دودش فقط به چشم مردم عادی رفته که هیچ تلاشی برای آینده خود وفرزندان خود نمیکنند وفقط به مناسبات فامیلی ،قومی ،قبیله ای یا طایفه گرایی میپردازند*

شهری که چند نفر خاص به جهت دست آورد منافع شخصی از طرف افراد خاص این جو را مسموم وناسالم می‌کنند قطعا نخبگان آن هیچ احترامی برایشان قائل نخواهند شد.

چه کم لطفی ها و چه ظلم هایی را شاهد هستیم ولی بخاطر همان منافعات چشم وگوش خود را بسته ایم وسر در برف فرو کرده ایم.

*باشد که باشیم و ببینیم که عظمت و شکوه به این شهر ومردمش برگردد*

            *احسان جعفری*